رمانهای خواندنی از نگاه رهبر معظم انقلاب
کتابی از سوی نشر «کتاب فردا» در قم با عنوان «کتاب کتاب» منتشر شده است که چاپ چهارم آن در سال۱۳۹۷ اتفاق افتاده است. این کتاب ۶۱۰ صفحهای در حقیقت، «رهیافتی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب درباره کتاب» است که به تبیین و تشریح دیدگاههای ایشان در حوزه فرهنگی کتاب میپردازد. پدیدآورنده این اثر (مجید تقیزاده) در مقدمه آغازین کتاب این چنین توضیح میدهد:
«چند سال قبل، در انجام پروژهای، حدود سیصد جلد کتاب منتشر شده از بیانات رهبر معظم انقلاب تا آن روز را بررسی کردیم. متأسفانه باید گفت در مورد بی از نود درصد آثار، نتایج کاملاً ناامیدکننده بود؛ یعنی با توجه به شاخصهایی که در نظر گرفته شده بود، از جمله: جامعیت محتوا، نظام موضوعات، گزینش عناوین و سرفصلها و… اکثر این کتابها نمره قبولی نمیگرفتند. نکته اینجاست که آثار به نسبت قابل قبول نیز، تنها قطعاتی از بیانات را جمعآوری کرده و کنار هم چیده بودند، و خواننده با مطالعه آنها نمیتوانست به «نظم فکری» صاحب آن بیانات در موضوع پی ببرد. شاید یکی از بزرگترین الطاف خداوند در زندگی کاری این حقیر، این بود که پژوهش در حوزه بیانات حضرت آقا را در «واحد پژوهش» هیأت محبین اهل بیت علیهالسلام که با عنوان «دفتر فرهنگی فخرالأئمه» فعالیت میکرد آغاز کردم. نخستین پروژهای که توفیق حضور در آن را داشتم نیز، کتاب سال پیامبر اعظم و به سفارش مؤسسه انقلاب اسلامی بود:«شعاعی از نیّر اعظم»؛ با زیرعنوان «رهیافتی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای درباره حضرت محمد مصطفی(ص)». پس از پروژه «نیّر اعظم» نیز تألیف بیش از بیست جلد کتاب در موضوعات مختلف، حاصل چندین سال فعالیت پژوهشگران دفتر فخرالائمه بود که همه با این عنوان شناخته میشدند: «رهیافتی به منظومه فکری رهبر معظم انقلاب درباره…».
تلاش برای استخراج «نظام موضوعات» موجود در بیانات، تفاوتی بود که آثار دفتر فخرالائمه با دیگر آثار منتشر شده از بیانات داشت. شاید به روش کار یا قوت و ضعف کار در این آثار نقدی وارد باشد، اما این توجه به «نگاه و تفکر منظومهای» حضرت آقا به واقع در آن زمان بیبدیل بود؛ به طوری که وقتی یکی از آثار ـ در موضوع وحدت ملی و انسجام اسلامی ـ را خدمت یکی از علمای طراز اول حوزه علمیه قم بردیم، ایشان در تقریظی که برکتاب نوشتند، از اینکه این کتاب از جمع آوری بیانات معظمله در طول حدود هجده سال تدوین شده است، اظهار شگفتی کردند و ابتدا تصور کرده بودند که خود مقام معظم رهبری دست به قلم شده و در این موضوع تألیفی انجام دادهاند! آخرین پروژه از این دست که توفیق حضور در آن را داشتم، استخراج نگاه راهبردی رهبر معظم انقلاب در موضوع «فرهنگ» بود که طی سال ۱۳۹۲ در «مرکز مطالعات راهبردی رهیافت ولایت» و به سفارش بنیاد فرهنگی خاتمالاوصیا انجام شد. شاید بتوان گفت کتاب حاضر، ادامه همان اثر و بررسی یکی از موثرترین مؤلفههای «فرهنگ» از دیدگاه رهبر فرهیخته و حکیم انقلاب، یعنی «کتاب» است.
هرچند در این موضوع تعدادی کتاب منتشر شده است که هر یک در جای خود مفید و مؤثر بودهاند، همچنان جای پژوهشی که به طور جامع، به همه موضوعات مرتبط با مقولة «کتاب آن هم به صورت «نظاممند» بپردازد، خالی بود. اثر حاضر، هر چند این «ادعا» را ندارد که از پس این کار به خوبی برآمده است، اعتراف میکند تمام تلاش خود را در این راه انجام داده است و عاجزانه محتاج نظرهای خوانندگان و صاحبنظران محترم حوزه کتاب برای اصلاح و تکمیل محتوای خود است.»
در این مجال و مقال اندک، بخشی از کتاب حاضر را که به بیان نظرات رهبر انقلاب درباره برخی رمانهای مطرح و معروف اختصاص دارد، برگزیدهایم که در ادامه، تقدیم حضور میکنیم.
برخی رمانهای خواندنی از نگاه رهبر انقلاب
من در مقولههای سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم، یعنی یک مستمع عامی هستم اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامی ای نیستم؛ از این آثاری که وجود دارد، زیاد خواندهام. در مورد کتابهای رمان، بنده همیشه اهل رمان خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بیارتباط نیستم و از دنیای رمان خبر دارم که چه خبر است.
کتابهای میشل زواکو
من نمیخواهم به بچهها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلفینش را بگویم. مثلا یک نویسنده معروف فرانسوی است به نام «میشل زواکو» که کتابهای زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره خواندم.
رمانهای قرن۱۹ (بعد از انقلاب) فرانسه
کشوری که با آن همه خسارت انقلاب کرده بود، به حکومت مردمی رسیده بود، به آسانی دوباره تبدیل شد به حکومت پادشاهی بعد از تبعید و مرگ ناپلئون (یعنی حدود ۱۸۱۵) تقریباً حدود پنجاه سال حکومت پادشاهی در فرانسه استقرار داشت؛ البته با تحولات بسیار سخت و رقتبار و مرارتبار؛ که شما اگر رمانهای قرن نوزده فرانسه را بخوانید، کاملاً نشانه این انقلابها و این مرارتها و این محنتها و این تلخیها برای مردم فرانسه را در این کتابها خواهید دید؛ از جمله کتابهای ویکتور هوگو و بالزاک و دیگران.
بینوایان، ویکتور هوگو
نویسنده معروف فرانسوی«ویکتور هوگو»؛ من کتاب«بینوایان» او را اولین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.
جان شیفته؛ رومن رولان
قیمت این کتاب«جان شیفته» رومن رولان به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنر است. این کتاب، همه چیز است. این کتاب را من سالها پیش خواندم.
من شاید چهل سال پیش یا بیشتر، اولین ترجمه را از مرحوم محمد قاضی خواندم که گمان میکنم ترجمه کتاب «مهاتما گاندی» نوشته رومن رولان بود. هم کتاب، کتاب بسیار ممتازی است، هم ترجمه محمد قاضی حقاً ترجمه برجسته و ممتازی است. البته چند سال بعد هم ترجمه دیگر ایشان را از یک اثر بسیار مهم دیگری از رومن رولان خواندم که «جان شیفته» است ـ به نظر سه، چهار جلد است و با نثر بسیار فاخر و حقیقتاً مرصع و مزین. البته من از جهت اینکه ترجمه چقدر با اصل مطابق است، اظهار نظری نمیتوانم بکنم؛ کسانی که زبان اصل را میدانند، آنها باید اظهارنظر کنند، لیکن از نظر زبان و نثر، حقاً یک چیز برجستهای است.
دُن آرام؛ شولوخف و گذر از رنجها؛ آلکسی تولستوی
همان طور که میدانید، تا کنون کتابهای بسیار راجع به انقلاب اکتبر نوشته شده است. اما بنده، دو رمان از رمانهای معروف و درجه یک در این خصوص را خواندم و با هم مقایسه کردم؛ اگرچه بیش از دو کتاب و تقریباً میشود گفت تعداد زیادی کتاب راجع به انقلاب اکتبر خواندهام. یکی از این دو رمان«دُنِ آرام» اثر شولوخف است که معروف است. خود شولوخف هم، بلاتشبیه مثل شما آقایان است. یعنی اصلاً پدید آمده انقلاب است؛ مربوط به طبقه انقلاب است؛ نویسنده انقلاب است. او که در دوران انقلاب اکتبر در جوانی به سر میبرده است، دُن آرام را تحت تأثیر حوادث و وقایع انقلاب نوشته است. دومین رمان هم «گذر از رنجها» آلکسی تولستوی است که گفتیم ابتدا ضدانقلاب بود. رمان گذر از رنجها» نه فقط از لحاظ داستانی، که از لحاظ گرایش به اصول انقلاب و مجذوب بودن در مقابل حوادث و پدیدههای انقلاب و ترسیم زیبای حوادث آن، بهتر از رمان دُنِ آرام است. «گذر از رنجها» در واقع چهره انقلاب را زیبا ترسیم کرده و زیبا نشان داده است. راجع به رمان «دُنِ آرام»، در جایی خواندم: زمانی که شولوخف نوشتن آن را به پایان برد، به او اجاره انتشار و پخشش را ندادند. ولی بعداً ماکسیم گورکی که رئیس شورای ممیزی فرضاً وزارت ارشاد شوروی آن روز بود ـ و آن وزارتخانه هم، از اول انقلاب، خودی خودی محسوب میشد ـ گفت:«من به عهده میگیرم که شولوخف خودی است.» و الا، مسئولین فرهنگی نظام سوسیالیستی شوروی، مدعی بودند چون شولوخف اهل قزاقستان است، لذا در رمان خود، احساسات قزاقی و بومی منطقه «دُن» را منعکس و القا کرده است. به هر حال، این نویسنده یک ضد انقلاب بوده است که تبدیل به فردی انقلابی میشود و چنان رمانی را مینویسد. ما چنین کسانی را نداریم.
پطر بزرگ؛ آلکسی تولستوی
این روزها یک رمان روسی به نام «پطر بزرگ» که دو، سه جلد است و نویسنده آن، آلکسی تولستوی است منتشر شده است. این رمان رمانی بسیار قوی در شرح حال پطر است. به نظر من، اگر یک مترجم خوب این کتاب را ترجمه میکرد، میتوانست کتاب مفیدی حتی برای ادبیات کنونی جامعه ما باشد؛ اما آن طوری برخورد نمیشود.
جنگ و صلح؛ لئوتولستوی
اگر نگاه کنید، شیرینترین و هنرمندانهترین نوشتههای هنری و رمانهای بزرگ مربوط به بخشهایی است که ملتی دارد کار بزرگی از این قبیل انجام میدهد.«جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حمله ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتابهای دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگیاش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است. همینطور است بسیاری از کتابهای دیگری که یا در مورد انقلاب شوروی نوشته شده، یا در مورد انقلاب کبیر فرانسه نوشته شده، یا در مورد جنگهای فرانسه و آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضی از کتابهای امیل زولا. مهمترین آثار رمانی مربوط به دوران حساس یک ملت است، که در آن وقت این ملت توانسته ظرفیت خودش را نشان دهد.
داستان که فقط گزارش نیست؛ چفت و بند داستانی هم مهم است. اهمیت«جنگ و صلح» تولستوی، یا «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چف و بند داستانی اینها خیلی محکم است؛ یعنی همه جای این داستان، صحیح پیش آمده است.
شما در کتاب «جنگ و صلح» لئوتولستوی آثار ملیت روسی را میبینید، اما آثار دوران شصتساله اخیر را نمیبینید؛ آن یک دوره و یک اثر دیگر است و اصلاً متعلق به جای دیگر است. آن چیزی که نشان دهنده شخصیت امروز روسیه است،کدام است؟ اثر شولوخف و اثر همین آلکسی تولستوی و امثال اینها است. بنابراین، هنرمند هر دوره، آن کسی است که متعلق به آن دوره و ساخته و پرداخته آن دوره و سراینده آن دوره است؛ والا آن کسی که از دوره قبل مانده و به یاد آن دوره قلم میزند، متعلق به این دوره و ادبیات این دوره که نیست.
خوشههای خشم؛ جان اشتاین بک
همین کتاب معروف«خوشههای خشم» اثر «جان اشتاین بک» یا دیگر کتابش را که الان در ذهنم نیست، بخوانید و ببینید راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مرکز به اصطلاح دموکراسی با آنها، چه نوشته است! بخوانید و بدانید که مرکز به اصطلاح دموکراسی و قبله کسانی که صاحب چنین قلمهای بد و زشتی در ایراناند، حتی حاضر نبودند چپها را تحمل کنند؛ چون معتقد بودند، مارکسیسم، نظام سرمایهداری آمریکا را زیر سوال میبرد.
من در شرح حال جان اشتاین بک ـ نویسنده آمریکایی که اول «خوشههای خشم» و آن کارهای کذایی را بیرون داده ـ خواندم که در اواخر زندگیاش آثاری مغایر با آثار اولیهاش نوشته است. یعنی در زمانی که همه انتظار داشتند آثاری با همان روح کارهای قدیمیاش عرضه کند، درست عکس آن را عرضه کرده است! بعد معلوم شد که کمپانیها دمش را دیدهاند و به او پول دادهاند که این طور بنویسد! ما خودمان هم از این قبیل داشتیم؛ این طور نبوده که نداشته باشیم. ما آدمهایی در وادی هنر داشتیم که آنچنان مذهبی و تند بودند که ما میگفتیم: «یا لیتنا کنا معک!» بعد ناگهان دیدیم که اصلاً طور دیگری شدند و صد و هشتاد درجه چرخش داشتند! هنرمند خوب، هنرمند بد، همه نوع داریم. مهم این است که جهت هنر حفظ و رعایت شود.
خانواده تیبو؛ رژه مارتن دوگار
حدود سال ۶۹ یک رمان فرانسوی به نام «خانواده تیبو» منتشر شد، که نویسنده معروف فرانسوی رژه مارتن دوگار آن را نوشته است. این رمان چهار جلدی که بیش از دو هزار صفحه است، در ظرف مدت کوتاهی دو بار چاپ شد که من چاپ دومش را دارم لابد جاذبه داشته است که برای بار دوم چاپ میشود. ما باید برای کتاب مثلاً صدو بیست صفحهای کلی تلاش بکنیم، تا یک مشتری پیدا بشود! این چهار جلد کتاب، البته با همان گرایشهای اومانیستی قرن نوزدهمی و اوایل قرن بیستمی است؛ با یک قضاوتهای خیلی قاطع و مطلق و تعصبآمیز ضد مذهبی و البته ضد جنگ. گرایش عمدهاش، ضد جنگ بینالملل اول است.
چند سال قبل، از یک نویسنده قوی فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانواده تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است. معمولاً رمانهای بزرگ و قوی فرانسویها و روسها و دیگر کشورهایی که رمانهای بزرگ از آنجاها منتشر شده، تصویر هنرمندانه واقعیتهای زندگی است. شما کتابهای بالزاک یا ویکتور هوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانهای است از واقعیتهایی که در متن جامعه جریان دارد. این کتاب هم همینطور است. در آنجا، مجموعههای چپ و سوسیالیست در فرانسه و آلمان و اتریش و سوئیس چقدر تلاش کردند برای اینکه بتوانند جلوی جنگ جهانی اول را ـ که استشمام میکردند جنگی دارد راه میافتد ـ بگیرند؛ اما نتوانستند و همه این تلاشها هدر رفت. تلاش آنها برای ایجاد حاکمیت سوسیالیستی بود. بعد از اندکی، این حاکمیت در روسیه تزاری به وجود آمد؛ آن هم شد یک تجربه ناموفق دیگر برای این حرکت غربی. تجربه شوروی هم تجربه غربیها است؛ متعلق به شرق نیست. درست است که در بلوکبندی میگفتند شرق و غرب، اما آن هم متعلق به اروپاست؛ آن هم برآمده از افکار اروپاییها و از تفکر مارکس و انگلس است؛ یعنی یک تجربه ناموفق.
جلد سوم و چهارم کتاب «خانواده تیبو» ارزش تاریخی خیلی قیمتی دارد. این دو جلد، تمام اوضاع و احوال جنگ بینالملل اول و مقدمات آن را نشان میدهد، که جلدهای اول و دومش اصلاً در آن مقوله نیست؛ یعنی یک سبک دیگر است. من جلد اولش را که خواندم، پشت جلد نوشتم که بعید است من جلد دوم این کتاب را بخوانم؛ چون باب ذهنیات ما نیست. هر کتابی که میخوانم، تقریظی بر آن مینویسم؛ برای این ترجمه شما هم تقریظ نوشتم؛ هم بعد از جلد اول، هم بعد از جلد سوم؛ چون برداشت من از این کتاب، بعد از خواندن جلد سوم به کلی عوض شد. در این کتاب، آن گرایش انسانگرایی منهای مذهب، خیلی واضح است؛ یعنی همان گرایشهای اومانیستی قرن نوزدهمی و اوایل قرن بیستمی خیلی زیاد دیده میشود. اگر در چنین ترجمههایی بشود مقداری از زور این حالت گرفت، بدون اینکه به ترجمه لطمهای وارد بیاید یعنی به اصطلاح صداقت کتاب از بین نرود؛ حالا یا با پاورقی، یا با تعبیرات خاصی من خیال میکنم که خیلی خیلی خوب خواهد بود. من این کتاب را خیلی دوست میدارم؛ چون زبان خوب و اطلاعات زیادی دارد. دوست میدارم توصیه کنم که جوانان بخوانند در مجمعی هم چیزی از آن نقل کردم لیکن به خاطر این جهت میترسم. وقتی مثلاً آن کشیش با آن جوان صحبت میکند و استدلالهای همدیگر را پاسخ میدهند، آخر سر کشیش از میدان استدلال به در میرود! حرفی هم نداریم؛ واقعاً یک کشیش کاتولیک، بیش از این اصلاً برد استدلالش نیست. شکی نیست که ذهنیت آن جوان اول قرن بیستم، بر ذهنیت او غلبه خواهد داشت؛ اما تقصیر ذهنیت اسلامی و جهانبینی اسلامی ما چیست که امروز بایستی قربانی ذهنیت محدود آن کشیش اول قرن بیستم شود؟! البته من این را همینطور به صورت یک نظر عرض میکنم؛ ممکن است واقعاً محدودیتهایی باشد که نشود این کار را کرد. اگر در این طور ترجمهها بشود این خلأ را به گونهای جبران کرد، اینها منابع بسیار خوبی برای استفاده صوری و معنوی جوانان ما خواهد بود.
آمریکایی؛ هوارد فاست
کتابی هست که بعید است شما آن را مطالعه کرده باشید ـ لابد کمتر وقت میکنید بخوانید ـ این کتاب از یک رماننویس معروف آمریکایی به نام «هواردفاست» است ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد کتاب دارد؛ بنده هم بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی از آنها را خواندهام او یک رماننویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ میزند؛ البته چپ به اصطلاح آمریکاییها. میدانید در اصطلاح آمریکاییها، چپ کسی است که یک ذره اسم عدالت و تأمین اجتماعی و امثال این واژهها را بر زبان بیاورد و یا در کتابی بنویسد.
او کتابی دارد به نام آمریکایی که شرح حال شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای ظاهراً اروپای شرقی، با آن زحمات از اقیانوس اطلس عبور کردند و همراه با مهاجران اروپایی، خودشان را به آمریکا رساندند و دنبال شغل و کار و نان بخور و نمیر بودند. ظاهراً در آمریکا اینطور است که کسی که در آنجا متولّد شود، «آمریکایی» است؛ یعنی شهروند آنجاست. برای آن شخص هم که اشاره کردم، شناسنامه آمریکایی گرفتند؛ با اینکه پدر و مادرش آمریکایی نبودند.
در این کتاب، مراحل رشد و تربیت و پیشرفت و دوره کلاس قضایی دیدن و قاضیشدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتیشدن این فرد شرح داده شده است. در مقدمه کتاب هم مترجم مینویسد که این رمان است، اما واقعیت دارد؛ شرح حال فلانکس معروف در فلان ایالت آمریکاست. آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه! برای انسانی که میخواهد در یک جامعه دارای منطقه زندگی کند، این معیارها مطلقاً معنی ندارد. از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع میشود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات کنگره و انتخابات ریاستجمهوری میرسد.
کسانی که در آن انتخابات هیچکاره محضاند، مردماند؛ مردمی که میآیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، اینها هیچکاره محضاند. آن کلوبهایی که در آنها اشخاص و کاندیداها انتخاب میشوند، کلوبهایی هستند اصلاً به کلی جدای از مردم و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلا کلوب حزب دموکرات شاخه ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب میشود که از مرحله پایین تا مرحله ایالتی بالا میآید و بعد در یک مرحله دیگر به کنگره راه مییابد، تا مثلاً یک وقتی رئیسجمهور شود؟
این جزو چیزهای عجیب و غریبی است که انسان میبیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیقی نمیکند. احزاب در آنجا هم همهکارهاند؛ البته پررویی، پشتهماندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیاناً یک همسر فعال و جذاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثر است.حزب در آنجا به این معناست. این آقایانی که من میبینم الآن برای تحزب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال این طور حزبی است؛ من اینگونه حزب را قبول ندارم.
https://www.ettelaat.com/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%86%d9%8a-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1-%d9%85%d8%b9%d8%b8%d9%85-%d8%a7%d9%86/